همین که باشی و بدونی می شه جلو رفت توی اون لحظه هایی که داری عقبگرد می کنی، داری عقب نشینی می کنی، با تموم وجود خسته ای و می خوای بگی لعنتی تمومش کن یعنی هنوز یه کلید توی جیبت باقی مونده!
همه ی وجود آدمی به همین کلیدهاس. فقط گاهی نمیشه دیگه! ها؟ نمیشه!
حالا تو هر چقدر می خوای فکر کن که محدودیت ها روباید بشکنی. نمیشه!
لعنت به نتونستن!
به پاهای خودت
موقع راه رفتن نگاه کن
داٸما یکی جلو هست و یکی عقب.
نه جلویی بخاطر جلو بودن مغرور میشه.
نه عقبی چون عقب هست شرمنده و ناراحت.
چون میدونن شرایطشون داٸم عوض میشه.
روز های زندگی ما هم دقیقا همین حالته.
دنیا دو روزه.
روزی با تو ، روزی علیه تو.
روزی که با تو هست،مغرور نشو.
روزی که علیه تو هست، ناامید نشو.
هر دو میگذره
ولی خب آدما عادت دارن فک کنن سال جدید یعنی یه شروع جدید، که اصلا هم اینطور نیست!
ولی. بی خیال. یه شروع جدید باشه مگه چی می شه؟
اگه راه می افته کار زندگی بذار سال جدید یه شروع جدید باشه!
راه زیادی باید رفت!
درباره این سایت